مدتی قبل دست یکی از جوانان فامیل در محل کار حادثه دید و دو انگشت این جوان قطع شد. خب طبیعی است، برای یک جوان 20 ساله که تازه ازدواج کرده و همسر و خانواده او چقدر این امر سنگین است.ابتدا چندتا از مسؤولان برای عیادت ایشان آمدند و دلداری دادند و امیدهایی.ولی به تدریج، گفته ها و وعده های ایشان به باد فراموشی رفت. درست است که مردم آبرو داری می کنند ولی یک مسؤول برای چه مسؤول گفته می شود؟ برای این که مورد سؤال قرار می گیرد درباره کار و مسائل مرتبط با او.(در دیزی بازه ولی حیای گربه کجا رفته)
واقعا چنین مسؤولی باید فرزند خود را جای این جوان بگذارد، بعید می دونم مسؤولی که تا این حد رشد کرده باشد، نتواند تجسم ذهنی کند و فرزند خودش را به جای او تصور کند: تجسم یک جوان بانشاط که اول جوانی در محل کارش دو انگشتش در موقع کار آسیب می بیند و این آسیب به دلیل کمبود وسائل ایمنی در محل کار است.
خب گیریم که سر خلق خدا را چنین مسؤولانی بپیچاندند، با خدا چه خواهند کرد؟!
محمدعلی قدیری هنگامی که رسول خدا، از جنگ تبوک بازگشت. سعد انصاری به استقبال ایشان شتافت. پیامبر(ص) با او احولپرسی کرد و دست داد. سپس به او فرمود: چرا دستانت خشن و زبر است؟ سعد گفت: ای رسول خد! با بیل طناب کار میکنم طناب میکشم و بیل میزنم تا خرجی خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر دست او را «بوسید» و فرمود: این «دستی» است که آتش دوزخ به آن نخواهد رسید. ............... پل ارتباطی: m.h.ghadiri110@gmail.com |