در مقدمه این کتاب می خوانیم :
امام علی(ع):انسان کامل کسى است که
گفتار جدّى او بر شوخى هایش غالب باشد.[1]
گفت: واقعا این قدر وقت داری که کتاب شوخطبعی بنویسی؟
گفتم: متأسفم از این که به این ابزار به این مهمی حتی از نگاه بسیاری از کارشناسان هم این قدر بیتوجهی میشود. شنیدهای میگویند گرهای که با دست باز میشود چرا با دندان باز کنیم؟
گفت: بله.
گفتم: شوخطبعی و طنز متعادل باز کردن گرههای کور با دست هنر است. با شوخی و طنز میتوان شاد شد و شاد کرد، یادگرفت، یادداد، تربیت و تبلیغ کرد و بدون مقاومت و زخمی کردن دلی انتقاد کرد. با طنز و شوخی میتوان در برابر جنگ نرم دشمن سخت ایستاد و مبارزه کرد، میشود با آن ارشاد و امربه معروف و نهی از منکر کرد؛ آقای قرائتی میفرمود وقتی میخواهیم چیزی را در گونی بریزیم برای این که جا باز کند آن را تکانی میدهیم، در آموزش و تبلیغ دینی وقتی مخاطب خسته است، شوخی به موقع سبب میشود ذهنش جا باز کند و خستگی از تنش برود. در آموزش و پرورش شوخی مانند گره زدن طناب قایق به اسکله حافظه درازمدت است تا مطالب و باورها تثبت شود و فرار نکند، بنابراین شوخی را باید جدیتر بگیریم به برکت آن بوده که حافظه پیرمردان ما هنوز گلفاتحه و یادبود نثار مرحرم کافی(ره) میکنند.
برخلاف کتبی که به لطائف و شوخطبعیهای عالمان بزرگ پرداختهاند. اغلب طنزها و شوخطبعیهای این کتاب حاصل دستنوشتهها(نه پانوشته)، مصاحبهها و تلفنها و ایمیلها و یادداشتهایم[2]در طول سالهای مختلف از طلاب و روحانیون امروزی در مباحثه، تدریس، تبلیغ، پژوهش، مهمانیها، اعیاد و ...است. این کتاب دارای بخشهای زیر است:
1- حجرهنشینی و دوستان،
2- ازدواج و خانواده،
3- علم و تحصیل،
4- اخلاق و عرفان،
5-تبلیغ و ارشاد،
6- جنگ تحمیلی و سیاست،
7- گوناگون،
8- شوخطبعیهای طلبهپسند.
بعد از آن یک خودسنجی و چند نمودار درباره شوخی و خنده حلال و اقسام شوخی است.
از شما خواننده خوش ذوق استدعا دارم بنده را از لطائف و شوخطبعیهای طلبگی و طلبهپسند و نیز انتقادها و پیشنهادهایتان بیبهره نفرمایید. پل ارتباطی ما mh.gh110@gmail.com است. درپایان از مادر و پدرم که پیوسته و بیمنت و چشمداشتی از چشمهجوشان مهر و لطف خود بوستان شادیم را آبیاری کردهاند و برای سبز بودنم دربرابر زمستان ناملایمتیها و سرمای حوادث زندگی، بدون انتظاری ایستادگی کردهاند و همچنین از دوست عزیرم جناب اصغر عرفان، سردبیر باتدبیر و ادیب ماهنامه وزین خانه خوبان، که مشوقم در انتشار این کتاب و صیقلی شدن محتوای کتاب بودند، تشکر میکنم. شاخههای دعاهایم را نثارشان و نثار شما خوبان میکنم.
باقی بقایتان
محمدحسین قدیری
عیدفطر/1393
[1] . «الکاملُ مَن غَلبَ جِدَّهُ هزلَه». (آمدی، غررالحکمودررالکلم، ترجمه سییدهاشم رسولى محلاتى، ج2، باب الهزل، ص584)
[2] . نام این بزرگواران به رسم تشکر در نرمافزار شوخ طبعیها و حکایات طلبگی آوردهام. تا الان حدود40هزار نفر از این نرم افزار را دانلود کردهاند و افراد زیادی هم از آنهایی که نرم افزار را داشتند تهیه کردهاند. برای تهیه این نرم افزار رایگان از گوگل جستجو کنید و یا به سایت اسک دین دات کام رجوع کنید.
چند وقت پیش آمد یکی دست من را ببوسد به او گفتم تو از پیامبر هم بالاتری چون او دست کارگر را بوسید تو دست بی کار را هم بوسیدی.
البته من بی کار نیستم. فکر نکنم هیچ معلم و دانشجویی به اندازه من کار کند دیروز 7 سخنرانی داشتم نگید بهت پول می دهندت ها
شش تاش رایگان بود
استاد قرائتی
قرار بود در نماز جمعه شیراز صحبت کنم. امام جمعه فرمود: امروز کارگران نمونه مىآیند، شما آنان را تشویق کنید. عرض کردم شما باید...، ایشان اصرار کرد، پذیرفتم. در پایان سخنرانى گفتم: من سالها این حدیث را براى مردم خوانده ام که پیامبر صلّى الله علیه وآله دست کارگر را مىبوسید، لذا کارگران نمونه را دعوت کردم به جایگاه و دست آنها را بوسیدم، بعد مردم گفتند: این دست بوسى شما که به روایت عمل کردى، اثرش بیشتر از سخنرانى بود.
منبع: خاطرات، محسن قرائتی
محمدعلی قدیری هنگامی که رسول خدا، از جنگ تبوک بازگشت. سعد انصاری به استقبال ایشان شتافت. پیامبر(ص) با او احولپرسی کرد و دست داد. سپس به او فرمود: چرا دستانت خشن و زبر است؟ سعد گفت: ای رسول خد! با بیل طناب کار میکنم طناب میکشم و بیل میزنم تا خرجی خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر دست او را «بوسید» و فرمود: این «دستی» است که آتش دوزخ به آن نخواهد رسید. ............... پل ارتباطی: m.h.ghadiri110@gmail.com |