دروغ مانند بهمن است از یک گلوله کوچک شروع میشود و به توده ای بزرگ و یران گر تبدیل میشود. باید صاف و صادق باشیم این جوری: سر جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت. مادر داماد میگه: ببخشید کبریت دارید؟ پسرم میخواد سیگار بکشه.طرف عروس: پس داماد سیگاری هم هستند!؟ مادر داماد میگه: سیگار که نه ولیسیگار بعد از مشروب میچسبه. طرف عروس: پس مشروب هم میخوره!؟ مادر دامادمیگه: نه. آخه قمار کرده بود. باخت ... یکم بهش مشروب دادیم تا خوب به شه.طرفعروس: پس قمار باز هم هست!؟ مادر داماد میگه: نه. آخه دوستاش تو زندان بهشیاد داده بودند.طرف عروس: پس زندان هم رفته!؟ مادر داماد میگه: نه. آخهمعتاد بود چند روز گرفته بودنش. طرف عروس: پس معتاد هم هستند!؟ مادر دامادمیگه: نه. آخه زنش لوش داده بود. طرف عروس: زنش؟
محمدعلی قدیری هنگامی که رسول خدا، از جنگ تبوک بازگشت. سعد انصاری به استقبال ایشان شتافت. پیامبر(ص) با او احولپرسی کرد و دست داد. سپس به او فرمود: چرا دستانت خشن و زبر است؟ سعد گفت: ای رسول خد! با بیل طناب کار میکنم طناب میکشم و بیل میزنم تا خرجی خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر دست او را «بوسید» و فرمود: این «دستی» است که آتش دوزخ به آن نخواهد رسید. ............... پل ارتباطی: m.h.ghadiri110@gmail.com |