از حاج آقا انتظار نداشتیم
محمدعلی قدیری
از روحانیون مجتمع فولاد مبارکه هستم. تلاش می کنم با مجموعه رابطه گرم و صمیمی داشته باشم. یک روحانی باید خیلی اهل دقت باشد که عایقی بین او مردم فاصله نشود. البته مردم هم نباید سریع قضاوت کنند. به دو خاطره دقت کنید:
1- روزی با عجله باید می رفتم چند نفر منتظرم بودند و دیر شده بود. در مسیر یکی از پرسنل پیاده می رفت. اولا می دانستم که مسیرم با او یکی نیست دوم این که واقعا وقت نبوده به او توضیح بدهم. با همان سرعت از کنارش گذشتم. روزی من را دید و گفت: حاج آقا ما شما را آدم خاکی می دانستیم ولی آن روز فهمیدم اشتباه می کردم. وقتی ماجرا را برایش توضیح دادم حسابی عذرخواهی کرد.
2- مسؤول دفتر هماهنگی تبلیغات می گفت: یکی از کادر انتظامات سراغم آمد و گفت من از ایشان دلخور هستم. ما ایشان را سال هاست می شناسیم و به ایشان ارادت داریم ولی چند روز قبل کاری کرد که نگرشم به طور کلی نسبت به ایشان تغییر کرد. وقتی با ایشان دم در احوال پرسی کردم ایشان دست را داخل عبا کرد و از دست دادن به من ابا کرد. این کارش برایم خیلی تلخ بود. من به او گفت. من حاج آقا را می شناسم ایشان برخورد خوبی با پرسنل دارد و حتما مسأله ای بوده ولی باز هم کدورت داشت.
علت را به مسؤول دفتر توضیح دادم و در اولین فرصت سراغ آن مرد رفتم و گفتم: بزرگوار شنیده ام از من دلخور شده اید؟ راستش اون روز سرمای سختی خورده بودم و از ترس این که شما هم سرما بخورید با عبا به شما دست دادم. اون روز با هرکسی احوال پرسی کرد علت را گفتم ولی هنگامی که شما را دیدم عجله داشتم و فرصت نشده توضیح بدهم. به هرحال از شما عذرخواهی می کنم.
محمدعلی قدیری هنگامی که رسول خدا، از جنگ تبوک بازگشت. سعد انصاری به استقبال ایشان شتافت. پیامبر(ص) با او احولپرسی کرد و دست داد. سپس به او فرمود: چرا دستانت خشن و زبر است؟ سعد گفت: ای رسول خد! با بیل طناب کار میکنم طناب میکشم و بیل میزنم تا خرجی خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر دست او را «بوسید» و فرمود: این «دستی» است که آتش دوزخ به آن نخواهد رسید. ............... پل ارتباطی: m.h.ghadiri110@gmail.com |