http://samtekhoda.tv3.ir/
حکایت گاو بنى اسرائیل
داستان گاو بنى اسرائیل در سوره بقره، شایسته مطالعه و تأمل است در زمان حضرت موسى (ع)، شخصى پسر عمویش را کشت و بعد جسد آن را بر سر راه یکى از افراد مؤمن قرار داد. سپس خود به خونخواهى او برخاست. لذا از حضرت موسى خواستند تا قاتل او را پیدا کند. خداوند به حضرت دستور داد آنها بروند گاوى را بکشند و قسمتى از آن را به بدن مقتول بزنند تا او از قاتل خبر دهد. اما مردم، دستور حضرت را به مسخره گرفتند و کار را بر خودشان سخت کردند و آن قدر از خصوصیات گاو پرسیدند تا اینکه آن گاو منحصر شد در خانه یک نفر جوانى از بنى اسرائیل. و چون قیمت آن را پرسیدند گفت: به پرى پوستش از طلا ! سرانجام چارهاى جز خریدن آن را نداشتند. بعد از این ماجرا، به حضرت گفتند این گاو حکایتى دارد، گفتند: جوانى بود در بنى اسرائیل که خیلى به پدر و مادر خود احسان مىکرد. روزى جنسى را خریده بود، آمد تا از خانه پول ببرد، ولى دید پدرش سر بر جامه او نهاده و به خواب رفته و کلید پول هایش هم زیر سر اوست. دلش نیامد پدر را بیدار کند، لذا از خیر آن معامله گذشت و چون پدر از خواب برخاست، جریان را به پدر گفت. پدر او را تحسین کرد و آن گاو را در عوض به او بخشید. و این ثروت، به جاى آن سودى است که از دست او رفت. این است پاداش در مقابل تسلیم و این ثروت تقدیر الهى و این یکى از مصادیق یرزقه من حیث لا یحتسب(1). است.
1- المیزان، ج 1، ص 205. به نقل از اخلاق در بازار «به ضمیمه فتاواى حضرت امام خمینى (قدس سره) در آداب کسب و تجارت»
حسن صنعتکار
مکروهات خرید و فروش
1 - مکروه است که فروشنده ، جنس خود را ستایش کند.
2 - مکروه است که مشترى جنسى را که مى خواهد بخرد، مذمت کند.
3 - مکروه است که هنگام خرید و فروش ، هر یک از مشترى یا فروشنده ، سوگند یاد کنند؛ چرا که سوگند دروغ حرام است.
4 - کراهت دارد که فروشنده جنس را در جایى که در اثر تاریکى یا دلیل نقص کالا مشخص نمى شود، بفروشد.
5 - کراهت دارد که بدون ضرورت و احتیاج ، از مؤ من سود گرفته شود.
6 - سود گرفتن از کسى که به وى وعده احسان داده شده است ، کراهت دارد؛ مگر آنکه چاره اى از گرفتن فائده و سود نداشته باشد.
7 - مکروه است که معامله را بین طلوع فجر و طلوع خورشید، انجام دهند.
8 - مکروه است که انسان قبل از سایر کسبه ، داخل بازار شود و بعد از همه بیرون برود.
9 - کراهت دارد که انسان با فرومایگان و کسانى که از بیهوده سخن گفتن و نحوه قضاوت دیگران درباره خود پروا ندارند، معامله کند.
10 - کراهت دارد که انسان بدون داشتن تخصص و آگاهى متعرض کیل و وزن مکیل و موزون و شمارش شمردنیها و مساحت متر کردنیها شود.
11 - مکروه است که بعد از عقد معامله ، خریدار از فروشنده بخواهد قیمت معین شده را کم کند.
12 - وارد شدن در معامله اى که قبلا مؤ منى گفتگویش را انجام داده و مى خواهد آنرا بخرد، مکروه است
13 - از خرید و فروش ها و تجارت مکروه ، صرافى کردن است ؛ چرا که در روایت آمده است که صراف به واسطه عمل مزبور، از ربا محفوظ نیست.
14 - کفن فروشى نیز کراهت دارد. علت کراهت آن این است که کفن فروش همواره آرزوى مرگ مردم یا شیوع بیمارى عمومى از قبیل وبا که مرگ عده اى را به دنبال دارد، مى کند تا بدان وسیله ، سود برد.
15 - غلام فروشى نیز کراهت دارد. در روایتى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) چنین وارد شده است که : (بدترین (کم خیرترین و کم برکت ترین ) مردم ، کسى است که مردم فروشى کند.
16 - احتکار طعام از تجارتهاى مکروه است در صورتى که مردم به آن احتیاج نداشته باشند وگرنه حرام مى باشد.
17 - از شغلها و تجارتهاى مکروه دیگر ذبح کردن حیوانات است (البته قصابى کردن براى فروش گوشت ، مکروه نمى باشد). به دلیل این که در روایت آمده است که این کار، سبب سنگدلى و بى رحمى مى شود و در روایت وارد شده است کسى که سنگدل باشد، از رحمت خدا دور است.
18 - از تجارتهاى مکروه دیگر، جهاندن حیوان نر بر ماده است ؛ بدلیل پستى تکسب به آن (که به این صورت است : کسى که حیوان نر دارد آن را اجاره دهد براى جهاندن بر ماده تا آبستن شود و در عوض آن مزد بگیرد.)
19 - معامله با مالى که اطفال بدست مى آورند، مکروه است البته در صورتى که معلوم نباشد طفل ، مال را از چه راهى بدست آورده است (از راه حلال یا حرام ). زیرا این احتمال وجود دارد که این مال از راه حرام باشد.
20 - معامله کردن با کسى که از حرام اجتناب نمى کند، یعنى در معاملاتش نسبت به حرام بى باک است، کراهت دارد.
21 - از شغل هاى مکروه این است که شخص کار خود را، خرید و فروش گندم و جو و مانند اینها قرار دهد.
منبع: آداب معنوى 2000 عمل مستحب و مکروه، مؤلف : روح الله ولى ابرقوئى
موجود در سایت: http://ghadeer.org
1 - مستحب است که انسان آگاه باشد از احکام شرعى تجارتى که مشغول آن است براى این که عقد صحیح و فاسد را از یکدیگر بشناسد.
2 - مستحب است که انسان بین مشتریان خود فرق نگذارد و با همه مشتریان به یک نحو رفتار کند و در نرخ جنس با همه آنها، به انصاف رفتار کند.
3 - مستحب است که اگر مشترى یا فروشنده از معامله اى که کرده اند، پشیمان شدند و از دیگرى درخواست بهم زدن معامله را کردند، دیگرى بپذیرد و معامله را بر هم بزند.
4 - مستحب است که با بایع (فروشنده ) متاع خود را براى جلب مشترى ناآگاه که از باطن کار خبر ندارد، زینت ندهد. ولى اگر زینت متاع در بین مردم مطلوب باشد، مانعى ندارد.
5 - مستحب است که اگر متاع ، عیبى دارد آن را براى مشترى بیان کند چه عیب ظاهرى باشد و چه عیب باطنى .
6 - مستحب است که در خرید و فروش ، هیچ یک از مشترى و فروشنده سوگند نخورند.
7 - مستحب است که در خرید و فروش سختگیرى نشود و آسان گرفته شود (به اصطلاح عامیانه چانه زده نشود.) خصوصا در خریدن وسایل عبادت مثل چیزهایى که براى حج مى خرند (لباس احرام ، گوسفند قربانى ) یا پارچه کفن و سجاده و تسبیح که در اینها آسان گرفتن ، ثوابش بیشتر و استحبابش شدیدتر است .
8 - مستحب است که مشترى بعد از خریدارى ، سه مرتبه تکبیر بگوید و سپس شهادتین را یاد کند. همچنین سزاوار است که بعد از تکبیر و شهادتین ، این دعا را بخواند ((اللهم انى اشتریته ...)) یعنى پروردگارا! من این متاع را خریده ام و از خیر تو در آن مى طلبم ، پس براى من در آن خیرى قرار ده ، خداوندا! من این مال را خریدارى کرده ام و از فضل تو در آن مى طلبم ، پس براى من در آن ربحى (سودى ) قرار ده ، خدایا! من این مال را خریده ام و در آن از رزق و روزى تو مى طلبم ، پس براى من در این مال ، روزى قرار ده .
9 - مستحب است که هر یک از بایع (فروشنده ) و مشترى ، مال دیگرى را کمتر بگیرد و مال خود را زیادتر بدهد.
10 - مستحب است که هر یک از بایع و مشترى ، متاع خود را تعریف و متاع دیگرى را بدگویى نکند.
11 - مستحب است که از مشتریان مؤ من ، موقعى که آذوقه و خوراک براى خود و خانواده اشان خریدارى مى کنند، سود گرفته نشود.
12 - مستحب است از کسى که بایع به او وعده احسان و نیکى داده است ، سود گرفته نشود؛ مثلا بایع (فروشنده ) به مشترى بگوید: (بیا از من بخر که احسان به تو مى کنم ) در این صورت مستحب شدید است که سودى از مشترى گرفته نشود.
13 - مستحب است که چه براى تاجر و چه غیر تاجر، چه بازارى و چه مردم عادى ، زود به بازار نرود و دیر از بازار نیاید. به این دلیل که در روایت آمده است که بازار، جاى شیاطین است ؛ همان طور که مسجد جاى ملائکه هاست.
14 - مستحب است که با مردمان پست فطرت ، معامله نشود.
15 - مستحب است که با کسانى که در کسبشان برکت نیست و به اصطلاح معروف ، شانس ندارند و به هر کارى دست مى زنند نفعى در آن نمى بینند و دنیا از آنها رو برگردانده است ، معامله نشود.
16 - مستحب است که با کسانى که مرض و نقص بدنى دارند مثل کور، لنگ و کسى که مرض خوره یا پیسى دارد، معامله نشود.
17 - مستحب است که با کفار ذمى که در ذمه حکومت اسلامى مى باشند، معامله نشود.
18 - مستحب است با کسانى که اموالشان شبه ناک است مثل ستمکاران ، معامله نشود.
19 - مستحب است کسى که وزن نمودن یا کیل نمودن را بلد نیست ، عهده دار این کار نشود.
20 - مستحب است که از طلوع فجر (سپیده صبح ) تا طلوع آفتاب ، خرید و فروش و تجارت نکنند؛ زیرا وقت مزبور، وقت دعا و مسئلت از خداوند متعال است .
21 - مستحب است که مؤ من در معامله برادر مؤ منش وارد نشود چه در خرید و چه در فروش .
22 - مستحب است که صحرانشین و یا روستانشین ناآشنا، متاعى را که از محل خود، براى فروختن به شهر مى آورد، یک شهرنشین ، وکیل براى فروش آن نشود.
23 - مستحب است که به پیشواز کاروانى که از روستا حرکت کرده و به طرف شهر مى آید نروند و با آنها خرید و فروش نکنند (قبل از رسیدن کاروان به شهر).
24 - مستحب است که طعام (گندم ، جو، خرما، کشمش ، روغن حیوان ، روغن زیتون و نمک ) را به امید اینکه گران شود بفروشند، احتکار نکنند. البته در صورت نیاز مردم به طعام ، احتکار حرام مى باشد.
25 - مستحب است که در اجناسى که در بعضى از شهرها، عددى فروخته مى شوند - مثل تخم مرغ و گردو - ربا گرفته نشود.
26 - براى مشترى مستحب است که متاع کشیدنى یا پیمانه اى را قبل از تحویل گرفتن آن نفروشد.
27 - تجارت کردن در جایى که غرض از تجارت و خرید و فروش این است که خانواده اش را در رفاه و آسایش بیشتر قرار دهد، مستحب مى باشد.
28 - در موردى که شخص بخواهد به مؤ منین ، سود و نفع برساند، تجارت کردن مستحب است .
29 - تجارت کردن در موردى که شخص بخواهد به وسیله تجارت ، به فقرایى که احتیاجشان به حد اضطرار نرسیده ، نفعى برساند، مستحب است .
30 - مستحب است که انسان در طلب رزق و روزى میانه رو باشد، نه تنبلى و سهل انگارى کند و نه حرص بورزد.
منبع: آداب معنوى 2000 عمل مستحب و مکروه، مؤلف : روح الله ولى ابرقوئى
موجود در سایت: http://ghadeer.org
محمدعلی قدیری هنگامی که رسول خدا، از جنگ تبوک بازگشت. سعد انصاری به استقبال ایشان شتافت. پیامبر(ص) با او احولپرسی کرد و دست داد. سپس به او فرمود: چرا دستانت خشن و زبر است؟ سعد گفت: ای رسول خد! با بیل طناب کار میکنم طناب میکشم و بیل میزنم تا خرجی خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر دست او را «بوسید» و فرمود: این «دستی» است که آتش دوزخ به آن نخواهد رسید. ............... پل ارتباطی: m.h.ghadiri110@gmail.com |